جنبش های اجتماعی و راه های مقابله با جریان هاى حکومتى و راست
کاميار آزادمهر

شاید هر نیروی فعال در جنبش کمونیسم کارگری با توجه به آنچه بر 15 آذر 85 گذشت می توانست انتظار یک روياروئى واقعی بین نیروهای دانشجویی چپ در مقابل سازشکاریهای راستگرایانه تحکیم وحدتی ها و ادواری ها را داشته باشد. در واقع نیروی راست که دیگر با نگاهی بی تفاوت به چپ نمی نگریست و از افق های اجتماعی و سیاست های عملکرد گرایانه جنبش چپ در دانشگاه و سایر ارکان اجتماعی احساس نگرانی می کرد٬ دیگر نمی توانست در مقابل نفوذ سیستماتیک نیروهای آزادیخواه و برابری طلب در قلب اجتماع ساکت بنشیند! حرکت این نیروها به چنان سرعتی در حال شکل گرفتن بود و همچنان هست که در عرض 2 سال توانست قسمت اعظم دانشگاه را که دیگر به دروغ پراکنی های تحکیم دلخوش نبود به سوی خود جلب کند و عملاً شبح لنین را بر فراز دانشگاه به گشت و گذار درآورد. آنهم نه فقط در دانشگاه های تهران که تاريخا چپ در آن قوى بوده است بلکه در گوشه کنار کشور. هر جاییکه چند دانشجو توانستند دور هم جمع شوند این پرچم برافراشته شد. اگر کسى يک ذره انصاف داشته باشد٬ بايد افق آزادى و برابرى و پرچم آن در دانشگاه و جامعه را مدیون تلاشها و سیاست های مارکسيستى و کمونيستى کارگرى منصور حکمت بداند. اين خط سازمانگر و زمينى بود که چپ را از بی افقی و جینیوریسم بیرون آورد. هرچند هنوز بقاياى ديدگاههاى قديمى و غير موثر و سکتاريستى و فرقه اى وجود دارند و البته دراين روند تاب مقاومت نخواهند داشت. اما آیا در مقابل چنین ریشه دوانی بی وقفه چپ می توان انتظار داشت راست ها سکوت کرده٬ عملا به دستگاه سرکوب چراغ ندهند٬ لجن پراکنی نکنند٬ و يا در اشکال ديگر در مقابل چپ نايستند؟
چپ دانشگاه در 15 آذر 85 عملاً تشکل مستقل خود را به نام "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" اعلام کرد و این درست نقطه ای بود که جنبش راست دیگر نمی توانست سکوت کند. اما نقطه اوج این شمشیر کشی آشکار برعلیه چپ که عملاً جنبش های راست از لیبرال تا تحکیمی ها را بر علیه چپ با جمهوری اسلامی هم پیمان کرده و باعث شد تا آن ها به شدت در بدنه جناح های حکومت فرو روند از مقاله فکاهی آقای عربشاهی در مورد آکسیونی که به دعوت تحکیمی ها و دانشجویان طیف چپ به صورت مشترک! در دانشگاه پلی تکنیک و برای آزادی سه دانشجوی این دانشگاه ایجاد شده بود شکل گرفت. در این بیانیه نیروی راست به نمایندگی عربشاهی از هیچ لجن پراکنی کوتاهی نکرد که البته جواب هایی در خور و کاملاً سیاسی از جانب نیروهای چپ و مشخصاً جنبش کمونیسم کارگری دریافت کرد. اما همین حمله راست ها بود که باعث شد تا دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب اقدام به برپایی آکسیونی مستقل در روز 13 آذر کنند. جالب اینجاست که حتی این حمله ها بعد از برپایی آکسیون پایان نگرفت و تنها از حمله های صریح و نابخردانه به سکوت و بایکوت دانشجویانی تبدیل شد که اکنون زیر شدید ترین فشارها و شکنجه های جمهوری اسلامی قرار داشتند.
با توجه به این تاریخچه بسیاری از رفقا و دوستانی که از اعلام آکسیون جداگانه و مستقل توسط دانشجویان چپ انتقاد کردند باید ضرورت این مساله را درک کرده باشند. ما باید یک بار برای همیشه نشان می دادیم از 20 دانشجوی پلاکارد به دست تشکیل نشده ایم که تنها بلدیم با بالا بردن پرچم هایمان مبارزات را به نام خود ثبت کنیم! اما 13 آذر 86 با همه مشکلات، دستگیری های گسترده و فضای شدید امنیتی با شکوه هرچه تمام تر نه تنها در تهران که در بسیاری از شهرهای کشور اجرا شد و مبارزه همچنان ادامه دارد. و امروز ثابت شده است که ما بسياريم و حکومت هم زورش به ما نميرسد.
اکنون وقت آن رسیده که نیروهای کمونیسم کارگری در مقابل این وضعيت به یک نتیجه مشخص برسند! يک هدف روشن راست اينبود – بافرض محدود بودن کمى چپ و محدوديتهاى امنيتى چپ- که توده دانشجو را از چپ جدا کند. دراين امر آنها شکست خوردند. سياست ما در آينده نيز بايد بسيج وسيعترين توده دانشجويان و جامعه باشد. همين امروز آوازه کار ما جهانى شده است و معلوم شده که ما از همه اجتماعى تريم. اين دستاورد را بايد در روشى علنى متناسب با توازن قوا و در قالبى توده اى تثبيت کنيم. اين تنها راه پيشروى است که ما همواره بر آن تاکيد کرده ايم.
چیزی به 8 مارس نمانده و امسال فضای جامعه به مراتب ساکت تر از سال پیش است. موج دستگیری فعالین چپ یکی از بزرگترین عوامل این خاموشی است! روز دانشجوی امسال را همه با نام دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب می شناسند و نه چیز دیگر! اما نمی توان در جریان مبارزه ای که هر روز استراتژی جدیدی را در مقابل اختناق و دیکتاتورى سرمايه طلب می کند به همین موفقیت ها بسنده کرد. باید برای غلبه بر جریان های ارتجاعی و وابسته به حکومت راه های بهتری را جستجو کنیم. تلاش براى گسترش نفوذ عقاید چپگرایانه در میان دانشجویان و سازماندهى حول جنبش وسيع آزادى و برابرى٬ که مطلقا امرى مربوط به دانشگاه نيست بلکه مسئله اى اجتماعى است٬ وظيفه فورى امروز ماست. راستها به خيال خود با جدا کردن ما ميخواستند ما را منزوى کنند٬ اما خودشان بيشتر از هر زمانى منزوى شدند. ما در مقابل اين سياست و سرکوب حکومتى٬ درياى جامعه را داريم. جنبشهاى ازاديخواه و برابرى طلب و سوسياليست را داريم.  ما باید در میان نیروهای جامعه بيش از هر زمان وارد شده و جایگاه خود را تثبیت کنیم.
بررسى تاکتيک ها٬ وقتى سياست روشن باشد٬ ساده تر ميشود. در تاکتيک ما بايد انعطاف داشته باشيم و هرجا موقعيت و تناسب قوا را بسنجيم. مرز اجتماعى و راديکال و آزاديخواهانه و برابرى طلبانه مان را حفظ کنيم و در عين حال بدلهاى لازم را در مقابل راستها و حکومتيها داشته باشيم. امروز ديگر براى ما کمترين اهميت را دارد که راستها عليه ما چه ميگويند. دوستان ما در زندانند و فلان شبه ليبرال براى اينکه دوستان خودش را قانع کند که يک اعلاميه بى خاصيت در دفاع از آزادى دانشجويان بنويسند٬ اول کلى عليه چپ منبر ميرود. حالا خود آن فرد مورد بحث نيست تا از خودش دفاع کند و صحت و عدم صحت حرفهاى اين آقازاده را جواب دهد. در نتيجه ما بدهى خاصى به راست و تبليغاتش نداريم. فقط اين را بايد تاکيد کرد که سياست ما را آنها نبايد تعيين کنند و تاکتيک ما بايد بتواند همواره سياست ما را پيش ببرد. هر مورد مشخص تاکتيکى را مشخصا بايد بررسى کرد و نسخه از قبلى نه درست است و نه کارساز.*

 

نوشته های دیگر از کامیار آزادمهر